-
به تو رسیدن
سهشنبه 27 دیماه سال 1384 19:22
تو ضیافت نگاهت میون این همه شیاد یه نفس بخون عزیزم خونه هنجرت آباد یه بغل خاطره دارم واژه باکره دارم وقت خود سوزی سازه گوشه پرده دیدار وقتی شاخه ها تبر شد وقتی گل زیرو زبر شد واسه باغچه گریه میکرد میده تکیه برباد شب و رج زدیم از اول وقت به قتل عام جنگل آخرین برگ شهامت ازسر یه شاخه افتاددیگه بامنی همیشه بی تو آینه پیر...
-
یادم کن
سهشنبه 27 دیماه سال 1384 14:30
عشق من یادم کن گاهی که به دل دارم آهی تو که از دردم آگاهی.... یه دنیا یه دنیا عاشقم من بدون به عشقت صادقم من تو مست خویش ومن مست عشقم.... اگه نباشی میمیرم بیا که عمر از سر گیرم..... تاهستم با یادت شادم آخه دل بر تو دادم دیگه از غمها آزادم.... به انتظار دیدنت به لحظه رسیدنت دل داره پر پر میزنه از سینه ام پر میزنه.......
-
عاشق نبودی تو
دوشنبه 26 دیماه سال 1384 20:05
عاشق نبودی تو من عاشقت بودم در قبله گاه عشق بودی تو معبودم آرام وآسوده در خواب خوش بودی یک لحظه من بی تو هرگز نیاسودم.... من با نفسهایم نام تو را خواندم کاش ای هوس بازم با تو نمیماندم روزی که میگفتی با تو میمانم روزی که دانستی من بی تو میمیرم روزی که باعشقت بستی به زنجیرم بازنده من بودم این بوده تقدیرم.... خوش باوری...
-
خیال
جمعه 23 دیماه سال 1384 12:21
خیال می کردم باران ، شیشه های غبار گرفته را پاک می کند تا چشم خانه دیگر بار، روشن شود به دیدن ناز پرورده گل های نمناک باغچه ... که ضیافت بارانی اهالی باغچه، مرهمی می شود بر زخم کهنه پنجره ی منتظری که سال هاست بوی دستان آشنایی را حس نکرده اند. که همه کودکی ام، از لای بوته های کوتاه پامچال و بنفشه سر بر می آورد و از...
-
فقط تو
پنجشنبه 22 دیماه سال 1384 09:26
دیر گاهی بود که آرزو میکردم ترا ببینم ترا بهرآنچه که زیباست تشبیه مینمودم.اما لحظه ای بعد افسرده و سرافکنده میشدم زیرا این زیبایی هاست که شبیه تواند.تو خود الهه زیبایی هستی. خواستم ترا به ماه تشبیه کنم اما جز رنگ مهتابیت چیزی در آن نیافتم .میخواستم شاید معجزه ای شود و تو در کنارم بیایی .میخواستم که روبرویم بنشینی و من...
-
بیگانه
دوشنبه 19 دیماه سال 1384 17:07
چاه هم با من و تو بیگانه است نی صد بند برون آید از آن، راز تو را فاش کند درد دل گر به سر چاه کنی خنده ها بر غم تو دختر مهتاب زند گر شبی از سر غم آه کنی . ***** درد اگر سینه شکافد، نفسی بانگ مزن درد خود را به دل چاه مگو استخوان تو اگر آب کند آتش غم ـ آب شو، « آه » مگو .
-
هدیه
دوشنبه 19 دیماه سال 1384 11:38
بیا دل منو بگیرو ببر هرجاخواستی خاکش کن کابوس جدایی رو از تو فکرم با یه بوسه پاکش کن
-
غربت
شنبه 17 دیماه سال 1384 11:54
روزگاری رفت و من در هر زمان ـ آزمودم رنج « غربت » را بسی درد « غربت » میگدازد روح را جز « غریب » این را نمیداند کسی هست غربت گونه گون در روزگار محنت غربت بسی مرگ آور است از هزاران غربت اندوه خیز غربت « بی همزبانی » بدتر است .
-
وفا
پنجشنبه 15 دیماه سال 1384 19:56
به خاطر آور ، که آن شب به برم گفتی که : بی تو ، ز دنیا بگذرم کنون جدایی نشسته بین ما پیوند یاری ، شکسته بین ما گریه می کنم با خیال تو به نیمه شب ها رفته ای و من بی تو مانده ام غمگین و تنها بی تو خسته ام دل شکسته ام اسیر دردم از کنار من می روی ولی بگو چه کردم رفته ای و من آرزوی کس به سر ندارم قصه ی وفا با دلم مگو باور...
-
برگرد
چهارشنبه 7 دیماه سال 1384 17:08
من عاشق و تنهایم غیر از تو نمی خواهم برگرد بیا ای عشق من وصل تو را خواهم تو واله و شیدایی من درپس تنهایی هر چند ز تو دورم با یاد تو همراهم هر دم که طلب کردم یک لحظه تو را بینم د یدم که چه خودخواهم در اول این راهم تو واژه پر معنی از وصف تو من عاجز دارم ز تو من خواهش برگرد پر از آهم
-
آرزوها
یکشنبه 4 دیماه سال 1384 16:50
آرزوها به باد سپرده می شوند سیبی در هوا می چرخد و نگاهی همه چیز را انکار می کند ای کاش می توانستم بگویم که آرزوهایم در زیر پاهایم بر روی آب شناورند ای کاش می توانستم بگویم امروز از کنار پنجره اتاق از سه طبقه بر روی زمین سقوط کردم،صدای شیون،فریادهای پرسوال و منی که تنها نگاه می کردم ،با چشمانی پر از درد ای کاش می...
-
ذهن سیاه من
جمعه 2 دیماه سال 1384 22:32
ذهن سیاه من ؛ جایگاهی ست برای زخم ها و خستگی های روزانه ام ذهن سرکشم به هرکجا می رود گاهی در آسمان است و گاهی در اعماق ذهنی پر از ابهام ندانسته ها و ناپیداها کاش گاهی فقط لحظه ای جوابی بود برای ذهن خسته ام ذهنی که با امواج در تلاطم است در صفحه ی او هیچ چیز معنا ندارد همه چیز گم شده است و دست نمی یابم به انچه بی حضور...
-
محبوب زیبا
پنجشنبه 1 دیماه سال 1384 16:16
آخر ای محبوب زیبا بعد از این دیر آشنائی آمدی خواندی برایم قصه ی تلخ جدایی مانده ام سر در گریبان بی تو در شبهای غمگین بی تو باشد همدم من یاد پیمان های دیرین آن گل سرخی که دادی در سکوت خانه پژمرد آتش عشق و محبت در خزان سینه افسرد اسمتو گذاشتم گل ترسیدم پژمرده شی ، گذاشتم خورشید ترسیدم غروب کنی ، گذاشتم جونم که اگه رفتی...
-
خدایا کمکم کن
سهشنبه 29 آذرماه سال 1384 15:47
خدایا...پروردگارا...کمکم کن، کمکم کن که بتوانم پنچره ی دلم را روبه حقیقت بگشایم... خدایا...یاریم کن که مرغ خسته دلم راکه دیری است دراین قفس زندانی است، درآسمان آبی عشق تو پرواز دهم... خدایا..پروردگارا...یاریم کن که شوق پروازراهمیشه درخود زنده نگهدارم ..... خدایا...توخود می دانی که بدترین دردبرای یک انسان دورماندن...
-
دلم طاقت شکستن ندارد
دوشنبه 28 آذرماه سال 1384 15:36
دلم طاقت نشستن ندارد وقتی به چشمهایم می نگری چشمهایم تحمل نگریستن ندارد وقتی مرا می نوازی روحم پر می کشد وقتی با من سخن می گویی زبانم هم که بند می آید تو بگو چه کنم با این همه التهاب که همه از دوست داشتن توست غزل هایم را فراموش می کنم از سهراب یا نیما، فروغ یا شهریار چیزی به یاد نمی آورم فقط باید زمزمه کنم زیر لب به...
-
انتظار
یکشنبه 27 آذرماه سال 1384 22:39
در جاده های انتظار منتظر کسی هستم شاید بیاید . با آمدنش پایان غمهایم، التیام دردهایم، روزهای خوش زندگی ام فرا خواهد رسید . در لابه لای امید و آرزوهایم، نام خوش زندگی ام فقط نام تو میدرخشید . درفراسوی خیالم با نگاه تو به آینده مینگرم . در گلستان زندگی ام تنها به تو می اندیشم.
-
دیگه عشقی وجود نداره
شنبه 26 آذرماه سال 1384 15:31
رازقی پرپرشد باغ در چله نشست تو به خاک افتادی کمر عشق شکست ما نشستیم و تماشا کردیم دلم میخواد گریه کنم برای قتل عام گل برای مرگ رازقی دلم میخواد گریه کنم برای نابودی عشق برا زوال عاشقی وقتی که قلبها و گلها شکسته و پرپر شدند وقتی که باغچه های عشق سوختن و خاکستر شدند من و تو از گل کاغذی باغچه ای داشتیم توی خواب با...
-
گمان
شنبه 26 آذرماه سال 1384 10:33
من گمان می کردم که تورا با خود خواهم داشت تا به دریای خیال تو به من خندیدی اما پوزخند تو از عشق دل انگیز تر است من چه می دانستم تو هم آنروز سراپا شعری تو هم اینجا تنها منم انجا دلتنگ
-
خلوت دل
جمعه 25 آذرماه سال 1384 22:48
کنجی خلوت ...خودت و تنهاییت صدای گریه...ریخته اشک گناهش چه بود...اشکش به پاکیه دلش امید در عمق دل پر از دردش برقی میزند نگاهش رو به آسمون از خدایش چیزهایی میخواهد
-
سرزمین عشاق
جمعه 25 آذرماه سال 1384 20:19
سرزمین عشاق ساز غم انگیز عشق در سرزمین عشاق در میان همه عاشقان می نوازد برای عاشقان دل گرفته ! مینوازد و اشک عاشقان را در می آورد دل عاشقان همه گرفته در اینجا و چشم بیشتر آنها بارانی شده من نیز مثل همه عاشقان دلم گرفته بود و درد دوری از یارم را داشتم میدیدم عاشقان در کنار هم نشسته اند و میخندند و خوشحالند از اینکه در...
-
عشق خدایی
پنجشنبه 24 آذرماه سال 1384 23:02
عشق خدایی عاقبت کشتی دل را به دریای جنون انداختیم..... عاقبت عشق زمینی را به عشق آسمانی باختیم..... تا رها گردیم از دلواپسی..... در آن سوی زمان در عرش کبریایی..... خانه ای از جنس ایمان ساختیم..... با توام با خیالم با تو ای مهربانم..... ای تو خورشید فروزان من شبم شب را بسوزان..... کوچکم باقطره بودن راهی ام کن سوی...
-
فراتر عشق
پنجشنبه 24 آذرماه سال 1384 13:03
فراتر از عشق آهای آدمیان ، ای عاشقان ، ای راهیان ، ای عارفان ، ای صادقان ، ای شکست خوردگان … آهای همه به من عاشق بنگرید ، من یافتم! دردی فراتر ازدرد و هیاهو ، و هیاهویی فراتر از غوغای هیاهوی عاشقانه را یافتم! آهای همه به من بنگیرید که میخواهم از عشق واقعی برایتان بگویم… می دانم همه شما شکست خورده اید ، همه شما از عشق...
-
دوست دارم
پنجشنبه 24 آذرماه سال 1384 12:57
دوست دارم در آسمان آبیه شهرمون که چیزی از رنگه آبیش نمونده پرواز کنم دوست دارم نگاهی به عاشقهایی بیاندازم که برای یکدیگر جان میدهند دوست دارم چرخیدن پروانه بدور شمع را ببینم که از غم از دست دادن شمع خودسوزی را آغاز میکند دوست دارم تورا در کنار خود ثانیه به ثانیه صبح تا شب شب تا صبح ببینم احساس کنم دوست دارم هنگامیکه...
-
قانون پرواز
چهارشنبه 23 آذرماه سال 1384 12:41
قانون پرواز یک روز در اوج محنت دل در اوج زخم و درد دل آبینه را به مدد مرهم نهادن بر خستگیهایم بنا کردم... گفتم از دل می نویسم... و از دل نوشتم... نگارش حرفهای برآمده از دل دشوار بود اما با همه دشواریهایش با همه مشکلاتش به احترام دل نوشتم و امروز... امروز به احترام همان دل آسمانی که خواهان دلی ساده و بی آلایش است با...
-
باز هم میگویم دوست دارم عزیزم
سهشنبه 22 آذرماه سال 1384 21:14
ای زندگی ام ، ای هستی ام ، ای یاورم ، ای دلدار زندگی ام، ای عشق من ، ای امید زندگی ام ، ای تمام وجود من دوستت دارم! ای که امید زندگی را به من دادی ، ای که خون عاشقی را در رگهای من جاری ساختی ، ای که حال و هوایی دوباره به زندگی من دادی ، ای که نفسی دوباره به من بخشیدی دوستت دارم! ای پرستوی عاشق ، ای عمر دقایق ، ای گل...
-
غوغای عشق
یکشنبه 20 آذرماه سال 1384 13:10
غوغای عشق می نویسم برای تو ، برای او و برای همه می نویسم از عشق پس بخوان ای عاشق این احساس مرا.... مینویسم تا بدانی عشق به چه معناست ، عشق سرآغاز چه حادثه ای است.... می نویسم تا بخوانی احساس مرا و درک کنی عاشق بودن را ..... اگر عشق برایت پر درد و تلخ است مینویسم تا برایت معنایی شیرین و ماندگار داشته باشد..... از عشق...
-
دلتنگ باران
شنبه 19 آذرماه سال 1384 15:48
دلتنگ باران دلم برای باران تنگ شده است ، دلم برای صدای قطره هایش تنگ شده است دلم تنگ است برای پرسه در زیر باران ، بارانی که به من آموخت رسم زندگی را.... دلم تنگ است برای صدای غرش آسمان ، برای ابرهای سیاه سرگردان ، برای زمستان......در آن روزها بارانی بود برای قدم زدن در زیر آن و خالی کردن دل های پر از غم! مدتی است که...
-
راز زندگی
جمعه 18 آذرماه سال 1384 21:25
راز زندگی در افسانه ها آمده روزی که خـداوند جهـان را آفرید فرشـتگان مقرب را به بارگاه خـود فرا خـواند و از آنهـا خواست تا برای پنهـان کـردن راز زنـدگی پیشنهاد بدهنـد . یکی از فرشتگان به پروردگار گفت : خداوندا آن را در زیرزمین مدفون کن . فرشته دیگـری گفت : آن را در زیر دریاها قرار بـده . وسـومی گفت : راز زنـدگی را در...
-
تصویر عشق
جمعه 18 آذرماه سال 1384 10:51
تصویر عشق یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود یه جوون خسته بود که دلش شکسته بود در شبی تیره و تاربا دلی گریون و زار در پی عشقش می گشت از خدا کمک میخواست سجده کرد روی به خدا چون گلی بر روی خاک از خدا خواست همدمش را همدم آن سوی دنیایش را توی اون تاریکی شب واسه همدمش حرف می زد از او میخواست که برگرده مثل اون عاشقهای دلبسته هی...
-
عشق
چهارشنبه 16 آذرماه سال 1384 16:46
سلام...تاحالا به معنی واژه عشق فکر کردید خوب حالا من میگم معنی لغوی عشق کلمه فدا و فداشدن است و عشق نام گیاهی است که بیشتر در کشورهای عربی و مخصوصا عراق میروید این گیاه پس از بزرگ شدن به دور گیاهان دیگر میپیچد وتمام انرژی ومواد غذایی ذخیره شده در خودش رو به گیاه مقابل میدهد واین کار تا جایی ادامه پیدا میکند تا خود خشک...