آی آدمک غصه نخور ، برف تنت آب نمیشه
اینجا همش زمستونه ، برفی و سرد همیشه
آی آدمک غصه نخور ، خورشید خانوم رفته بخوابه
حتی اگه طلوع کنه ، نوری نداره بتابه
حالا دیگه یه عمره که ، دل نداریم تو سینه مون
تصویر هیشکی نمیاد ، تو خلوت آینه مون
باطنمون طبل تهی ، ظاهرمون مجازیه
تو روزگار لعنتی ، حظورمون یه بازیه
هی آدمک شال و کلاه ، تنپوش گرمی نیست برات
سنگ سیاه چشم تو ، تاریکه دنیای نگات
وقتشه که چشمامونو ، از حدقه در بیاریم
به جای سنگ تو چشامون ، یه تیکه باور بکاریم
وقتشه که آسمونو ، مهمون کنیم تو دلمون
وقتشه که تاریکی رو ، بگیریم از آسمون
برف تنمون آب بشه ، خسته نشیم از انتظار
وقتشه که زمستون ، عوض کنیم با بهار
وقتشه که از این به بعد ، آدم برفی نباشیم
زمستون نخوابیم ، وقتشه که دیگه پاشیم...