کسی مرا به آفتاب ، معرفی نخواهد کرد .کسی مرا به میهمانی گنجشک ها نخواهد برد .پرواز را بخاطر بسپار ...
پرنده مردنی ست ...
و عشق ... صدای فاصله هاست. صدای فاصله هایی که غرق ابهامند . نه، صدای فاصله هایی که مثل نقره تمیزند ...
در فراسوی مرزهای تنت تو را دوست می دارم... در فراسوی مرزهای تنم تو را دوست دارم .
در آن دور دست بعید که رسالت اندامها پایان می پذیرد ...
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم . همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم... شدم آن عاشق دیوانه که بودم ...
چون سایه های بی امان
بازیچه ی دست زمان
در این دنیا مانده ام چنان...
من اپ کردم
سلام
ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش
بیرون کشید باید از ای ورطه رخت خویش...
موفق باشی.
سلام
خیلی قشنگ مینویسن. همیشه عکسهایی که بکار می برین خیلی با متنه نوشته شده همخونی داره.
فاصله یه حرف سادس بین دیدن و ندیدن....
سلام دوست عزیزم
اگه خودت بخوای همیشه یکی هست که تو رو به همه اینها می رسونه
دنبالش بگرد مطمئن باش که پیدا می شه
موفق باشی
سلام دوست عزیز!
خیلی وقته که نیستی... دلتنگت میشیم !
یاحق.
سلام مهربون!
شیر حق برخیز وقت کارشد
بر سر نی رفتنت انکارشد
دوست داشتی یه سر بزن بقیه اش رو هم گوش کن.
یاحق...
دچار باید بود
دچار یعنی عاشق
ـ وفکر کن که چه تنهاست
اگر ماهی کوچک دچار آبی دریای بیکران باشد ...
/چه فکر نازک و غمناکی....
دوست من سلام
کم پیدا شدی
من آپ هستم به من سر بزن
بای
سلام مهربون!
من آپم ، دوست داشتی بیا . خوشحال میشم!
یاحق!
سلام
الهه تنهایی آپ شد.
اگه بهم سر بزنی خوشحال میشم.
موفق باشی.
سلام
باز هم اومدم نبودید... دیگه داره خیلی طولانی میشه ها!!
سلام
خیلی وقت برای نوشتن ذهنم قفل کرده انگار تمرکزم به شدت مختل شده ولی کلام زیبای شما ذهنمو اروم می کنه شاید بتونم دوباره بنویسم...
عالیه امیدوارم دفعه بعد با شعرهایی پراز امید بیایی موفق باشی
خیلی خوبه ستاره