سروش عشق

دوست داشتن

سروش عشق

دوست داشتن

غربت

روزگاری رفت و من در هر زمان ـ
آزمودم رنج « غربت » را بسی

درد « غربت » میگدازد روح را

جز « غریب » این را نمیداند کسی

 

هست غربت گونه گون در روزگار

محنت غربت بسی مرگ آور است

از هزاران غربت اندوه خیز

غربت « بی همزبانی » بدتر است .

 

نظرات 5 + ارسال نظر
سهیل شنبه 17 دی‌ماه سال 1384 ساعت 11:59 http://loveyou.blogsky.com

سلام عزیزم . خوبی ؟ عالی نوشتی و مثل همیشه زیبا . راستی نظرت درباره عشق های یک طرفه چیه ؟ به روزم

مجتبی شنبه 17 دی‌ماه سال 1384 ساعت 12:13 http://mojybad7.blogsky.com

غربت تنها دردی که هیچ دوایی نداره
موفق باشی یه سرهم به ما بزن

بانمک شنبه 17 دی‌ماه سال 1384 ساعت 13:24 http://www.banamak.blogsky.com

سلام
خسته نباشی
وبلاگت خیلی قشنگه
بهت تبریک میگم
همش شعر بود وشعر
من که لذت بردم
موفق باشی
پیش من هم بیا خوشحال میشوم
تا بعد....

ف-م یکشنبه 18 دی‌ماه سال 1384 ساعت 10:04 http://aramedel.blogsky.com

سلام.
روزگاری شد که در می خانه خدمت می کنم
در لباس فقر کار اهل دولت می کنم
تاکی اند دام وصل آرم تذروی خوش خرام
درکمینم و انتظار وقت فرصت می کنم
....

امیدوارم همیشه موفق باشید. کاراتون خیلی قشنگه.

ف-م یکشنبه 18 دی‌ماه سال 1384 ساعت 13:58 http://aramedel.blogsky.com

سلام.

دیدار یار غایب دانی چه شوق دارد...
ابری که دربیابان بر تشنه ای ببارد...


ممنون که به من سرزدی . شعرهات خیلی زیبا هستند. موفق باشی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد