سروش عشق

دوست داشتن

سروش عشق

دوست داشتن

گریه کن

گریه کن جداییا مارو ، رها نمی کنن

آدما انگار برای ما دعا نمی کنن

گریه کن حالا حالاها، از هم باید جدا باشیم

بنشینیم منتظر معجزه ی خدا باشیم

گریه کن منم دارم مثل تو گریه میکنم

به خدای آسمون، دارم گلایه میکنم

گریه کن واسه ی اون شبایی که ما با هم بودیم

تنهایی برای سنگینی غصه کم بودیم

گریه کن سبک میشی، روزای خوب یادت میاد

گر چه تو تقویممون، نیستش از اون روزا زیاد

گریه کن برای قولی که بهش هیچوقت عمل نشد

واسه مشکلاتی که، بودش و هست و حل نشد

گریه کن ، واسه همه ، واسه خودت ، برای من

توی بارونی ترین ثانیه حرفاتو بزن

گریه کن تا آینه شه باز اون چشای روشنت

واسه موندن لازمه ، فدای گریه کردنت.

مرا به خاطر بسپار

اگر که دل سوخته ای با تو غریبه نیستم
                     که با تو بغض عشق را غزل غزل گریستم

مرا به خاطر بسپار لحظه به لحظه خط به خط
                     درستی مرا ببین در این زمانه غلط

خوب مرا نگاه کن تو ای تمام دیدنم
                    خوبم اگر یا که بدم دروغ نیستم منم

مرا که پشت پا زدم به راه و رسم روزگار
                     اگر عاشقی و یار مرا به خاطر بسپار

در آستانه این سفر پشت نگاه بدرقه
                     گریه نکن نگاه کن مرا به خاطر بسپار

سر همان کوچه سبز که میرسد به انتظار
                     من ایستاده ام هنوز مرا به خاطر بسپار