ماهی قرمز تنگ بلور
در حباب شیشه ای خلاصه میشود
می خورد ، هردم به دیوار این بی انتها
ولی افسوس ...
عمرش باز کم میشود
منتظر ، گوشه این سفره هفت رنگ
روزهایی آرمیده ، یا که شاید
بی خود از خویش میشود
ثانیه ها می گذرند و بهار می آید
ماهی قرمز ما
از این چرخش بی حاصل فقط خسته تر میشود
در قرنهای دور
در بستر نوازش یک ساحل غریب
_زیر بستر سبز صنوبرها_
همراه باترنم خواب آور نسیم
از بوسه های پر عطش آب و آفتاب،
در لحظه ای که ، شاید
یک مستی مقدس
بک جذبه ،
یک خلوص
خورشید و آب و خاک و نسیم و درخت را
در بر گرفته بود؛
موجود ناشناخته ای در ضمیر آب
یا در دامان خزه ای ،در لعاب برگ
یا در شکاف سنگی،
در عمق چشمه ای،
از عالمی که هیچ نشان در جهان نداشت،
پا در جهان گذاشت.
فرزند آفتاب و زمین و نسیم و آب
یک ذره بود ، اما
جان بود ، نبض بود، نفس بود.
قلبش به خون سبز طبیعت نمی تپید
نبضش به خون سرخ تر از لاله می جهید
فرزند آفتاب و زمین و نسیم و آب
در قرن های دور
افراشت روی خاک لوای حیات را
تا قرنها بعد
آرد به زیر پر ، همه کائنات را
آن مستی مقدس
آن لحظه های پر شده از جذبه های پاک
آن اوج ، آن خلوص
هنگام آفرینش یک شعر،
در من هزار مرتبه تکرار میشود
ذرات جان من
در بستر تخیل گسترده تا افق
آن سوی کائنات
زیر حباب روشن احساس
از جام ناشناخته ای مست میشوند.
دست خیال من
انبوه وازه های شناور را
در بیکرانه ها
پیوند میدهد...
دوست عزیز از مطالبتان استفاده کردیم
بسیار سرسبز و خوشبخت باشید
عیدتان را تبریک می گویم و به شما عیدی می دهم برای گرفتن عیدی به وبلاگ ما سر بزنید
قدم سبزتان بروی تخم چشم ما
بسیار خوشحال می شوم با هم همکاری کنیم پس به حضورتان در وبلاگم دعوتتان می کنم
پیروز باشید
www.rezanaghizadeh.mg-blog.com
naghizadeh.reza@gmail.com
رضا نقی زاده
سلام
خیلی قشنگ بود مثل همیشه...
تیپ شعرای فروغ بود
سلام
شعر زیبایی بود..
دست خیال من
انبوه وازه های شناور را
در بیکرانه ها
پیوند میدهد...
سلام
مثل همیشه زیبا بود
دوستت دارم چون تنهاترین ستاره زندگی منی
دوستت دارم چون تنهاترین مصراع شعر منی
دوستت دارم چون تنهاترین فکر تنهایی منی
دوستت دارم چون زیباترین لحظات زندگی منی
دوستت دارم چون زیباترین رویای خواب منی
دوستت دارم چون زیباترین خاطرات منی
دوستت دارم چون به یک نگاه عشق منی
دست خیال من
انبوه وازه های شناور را
در بیکرانه ها
پیوند میدهد...
سلام.
از این یه قسمتش ولقعان خوشم اومد با حال بود.
به منم سر بزنی خوشحال می شم
درووووووووووووووود عزیز
سال نو مبارک
چقدر زود گذشت
چه عکی خشکلی
منو یاد یه جایی انداخت
احساسش کردم
این لذت یادآوری خاطره شیرینم رو مدیون تو هستم
***********************
بهار بهار صدا همون صدا بود
صدای شاخه ها و ریشه ها بود
بهار بهار چه اسم آشنایی
صدات میاد اما خودت کجایی
وا بکنیم پنجره ها رو یا نه
تازه کنیم خاطره ها رو یا نه
بها اومد لباس نو تنم کرد
تازه تر از فصل شکفتنم کرد
چقدر دلم فصل بهار و دوست داشت
وا شدن پنجره ها رو دوست داشت
بهار اومد برفا رو نقطه چین کرد
خنده به دلمردگی زمین کرد
بهار اومد با یه بغل جوونه
عید و آورد از تو کوچه تو خونه
حیاط ما یه غربیل، باغچه ما یه گلدون
خونه ما همیشه منتظر یه مهمون
بهار اومد پنجره ها رو وا کرد
من و با حسی دیگه آشنا کرد
یه حرف یه حرف حرفای من کتاب شد
حیف که همش سوال بی جواب شد...
**************************
بدرووووووووووووود
سلام دوست عزیز
سال نو مبارک
لحظات دلپذیری را در وبلاگت داشتم. چشم انتظار حضور سبزت.....
اگر مایل به تبادل لینک بودی از تو به یک اشاره.....
دلت هماره عاشق
اسمان دلت نورانی.
ممنونم ... و دیگر هیچ
سلام
سال نو مبارک
سال خوبی داشته باشی
این لحظه های پرشور
این لحظه های ناب
این لحظه های با تو نشستن
-سرودنی ست
سلام خوبی؟ وبت قشنگه موفق باشی
لینکت کردم ممنون میشم به منم سر بزنی
بای
سال نو مبارک
ّآپم
___________--------------------__________
از تمام قصه های خود پر کشیده ام
وقتی که فرصت ماندن گذشته است
وقتی که از سکوت دلتنگ لحظه ها
تابوت مرگ به خانه ی من باز گشته است.
باید برای همیشه بمانم در این غروب
باید که غصه و غم را صدا کنم
باید که غرق لحظه ی دلتنگی ام شوم
احساس را با شب خود آشنا کنم.
در انتظار ثانیه های تهی شده
دیگر بهار عاشقانه ی من گل نمی دهد
تنها دریچه های تنهایی خیال
در باغ پژمرده ی اندیشه ، حاصل نمی دهد.
چنین با مهربانی خواندنت چیست؟
بدین نامهربانی راندنت چیست؟
بپرس از این دل دیوانه من
که ای بیچاره عاشق؛ ماندنت چیست؟
خیلی کم پیدایی
دیگه سر نمی زنی
آپم
.............................
از تمام قصه های خود پر کشیده ام
وقتی که فرصت ماندن گذشته است
وقتی که از سکوت دلتنگ لحظه ها
تابوت مرگ به خانه ی من باز گشته است.
باید برای همیشه بمانم در این غروب
باید که غصه و غم را صدا کنم
باید که غرق لحظه ی دلتنگی ام شوم
احساس را با شب خود آشنا کنم.
در انتظار ثانیه های تهی شده
دیگر بهار عاشقانه ی من گل نمی دهد
تنها دریچه های تنهایی خیال
در باغ پژمرده ی اندیشه ، حاصل نمی دهد.
...تو خاموشی خونه خاموشه...شب آشفته گل فراموشه...بخواب که امشب پشت این روزن شب کمین کرده روبه روی من...
------------
** حضرت عشق ** برای اولین بار در سال ۱۳۸۶ به روز شد !
منتظر حضور گرمت هستم
قربانت
فعلا....
----------- یا حق !---------
سلام
سروش جان ..............سروش عشق
خیلی انگار سرد شدی ...
هم به ما هم بو وب
کم پیداییی؟
ایقدر قشنگ مینویسی که نمیتونم چیزی بگم
فوق العاده ست
سلام
... خیلی کم پیدا شدین!!
با سلام وبلاگ خوبی داری از شما دعوت می کنم برای تبادل لینک با من منو با نام عشق خاکستری لینک کنید وبعد شما تو بخش نظرات وبلاگمن نامی که من باید شما رو لینک کنم برام بفرستید تو بخش نظرات بنویسید
شب عبور شما را شهاب لازم نیست
که با حضور شما افتاب لازم نیست
دوست عزیز سلام
طی کردن راهی ملامت بار با همراهی دوستان سهل می شود. چشم انتظار حضور سبزت...
امدی؟ وه که چه مشتاق و پریشان بودم
تا برفتی ز برم صورت بی جان بودم
نه فراموشیم از ذکر تو خاموش نشاند
که در اندیشه اوصاف تو حیران بودم
بی تو در دامن گلزار نخفتم یک شب
که نه در بادیه ی خار مغیلان بودم
زنده می کرد مرا دم به دم امید وصال
ورنه دورازنظرت کشته ی هجران بودم
به تولای تو در اتش محنت چو خلیل
گوئیا در چمن لاله و ریحان بودم
تا مگر یک نفسم بوی تو ارد دم صبح
همهئ شب منتظر مرغ سحر خوان بودم
سعدی ازجورفراقت همه روز این می گفت:
عهد بشکستی و من بر سر پیمان بودم
سلام...
مهربان عزیزم... مطلب فوق...بسی زیبا وهم کلام دل یاران بود...آشنایی با کلام عارفان و برگزیدگان خداوند مهر ودوستی...
باشد...پروردگار مهر نظری ازسر لطف بر ما نماید... وآنگاه کلام تمام پیام آوران مهر ودوستی در دل وجان بر مسند عشق نشیند...صلح ودوستی در جهان بر قرار شود وکانون خون وجنگ ادیان جای خود را به لطافت انتظار مهر سپارد...فقر وفحشا بار خود بندند وکاینات را با سرعتی ورای نور ترک گویند چرا که خداوندگار ما خدای مهر دوستی می باشد...
امروز را دریابیم...فردا دیر است... گذر ایام مارا با ناکامی روبرو خواهد کرد...پس چه خوب است قدر یکدیگر را بدانیم بدون چشم داشتی ،بی حسد وحسرتی... زیرا خداوند عدل ودوستی بر نگاه مهر هر آنچه نیازمان باشد به قدر واندازه معین فراهم می کند...
آنچه از ما به جا می ماند...نام نیک است وبس...
سبز...سفید...سرخ...همیشه ایرانی... برقرار وپایدار... در پناه مهر...
یاعلی...
درسکوت...
تاطلوع...
آریاسام...
گذرگاه تب...
پادشاه سرزمین تنهای سکوت..!
به من هم سر بزنین
سلام
وبلاگ قشنگ و زیبایی داری ...خوشحال می شم به من هم سر بزنی
وبلاگ قشنگی داری وقت کردی به من سر بزن
سلام دوست عزیز وبلاگ زیبایی داری من که خیلی خوشم اومد راستی منم کلبه خاموشی دارم اگر به خانه من آمدی ای مهربان برای من چراغ بیاور
سلام
یک شاخه گل سپید تقدیم تو باد
رقصیدن برگ بید تقدیم تو باد
تنها دل ساده ایست سرمایه ی من
آن هم به خاطر وبلاگ قشنگت تقدیم تو باد.
سلام سروش عشق عزیز من دوباره دلتنگیهامو یاد کردم ووبلاگمو آپ کردم منتظر حضور زیبای شما عزیز هستم