-
نوروز ۹۱
جمعه 26 اسفندماه سال 1390 19:04
سلام بر دوستان
-
نفرین
یکشنبه 21 اسفندماه سال 1390 00:19
یه مهتاب مچاله یه آسمون پاره یه گریه و یه هق هق یه بغض نیمه کاره یه عاشق کلنگی یه روزگار سنگی صبح و طلوع تیشه کو دشمن که بجنگی... کو دشمن که بجنگی...
-
همه ی هستی
یکشنبه 21 اسفندماه سال 1390 00:12
هرگز از یادم نرفت رویای تو گم نشد در قلب من سودای تو سر به دیوار کسی تکیه نکرد چشم به جز در سجده ات گریه نکرد تیر عشقت جز به قلب من نخورد سحر چشمانت به جز روحم نبرد یک نفس بی تو دلم طاقت نداشت جز گل عشقت به قلب من نکاشت در دلم جز اسم تو چیزی نبود گر تو تنهایم گذاری پس چه سود واژه های شعر خاک پای توست مرگ شعرم دیدن غم...
-
نوروز ۸۷ مبارک...
دوشنبه 27 اسفندماه سال 1386 11:58
هر روزتان نوروز نوروزتان پیروز
-
بازگشت معشوق...
شنبه 27 مردادماه سال 1386 12:30
دور از نشاط هستی و غوغای زندگی دل با سکوت و خلوت غم خو گرفته بود آمد، سکوت سرد و گرانبار را شکست آمد، صفای خلوت اندوه را ربود. آمد، به این امید که در گور سرد دل شاید ز عشق رفته بیابد نشانه ای او بود آن نگاه پر از شور و اشتیاق من بودم وسکوت وغم جاودانه ای آمد، مگر که باز در این ظلمت ملال روشن کند به نور محبت چراغ من...
-
انار قرمز
چهارشنبه 10 مردادماه سال 1386 12:50
یه دونه انار قرمز رفتن بهونه کرده یه دونه انار قرمز زیر خاکا لونه کرده زندگی همش همینه یه خیال و یه تصور هرکسی میره با مرگش میزنه به ما تلنگر اهل گریه دیگه نیستن آدمای این زمونه خنده هاشون که دروغه گریه هاشون بی بهونه هوا وقتی اینجا گرمه یخا آب میشن تو چشما خنده دارن رو لباشون به دروغ واسه دل ما هیشکی رو شاخه لبهاش گل...
-
چشات رو بستی و رفتی
چهارشنبه 13 تیرماه سال 1386 22:12
چشات رو بستی و رفتی ، دل رو شکستی و رفتی اشکامو دیدی و افسوس ، عهد گسستی و رفتی دل من شده زندونی ، چشم من بی تو بارونی حال و روز دل ما رو ، نمیدونی ، نمیدونی نیستی و چله نشینم ، بعد تو تنها ترینم توی بیداری و خوابم ، تو رو هر لحظه می بینم اون تو بودی که می گفتی ، عاشق من هستی اما حالا نیستی پیشم ، دلم رو شکستی دلن...
-
آدم برفی
شنبه 22 اردیبهشتماه سال 1386 17:53
آی آدمک غصه نخور ، برف تنت آب نمیشه اینجا همش زمستونه ، برفی و سرد همیشه آی آدمک غصه نخور ، خورشید خانوم رفته بخوابه حتی اگه طلوع کنه ، نوری نداره بتابه حالا دیگه یه عمره که ، دل نداریم تو سینه مون تصویر هیشکی نمیاد ، تو خلوت آینه مون باطنمون طبل تهی ، ظاهرمون مجازیه تو روزگار لعنتی ، حظورمون یه بازیه هی آدمک شال و...
-
بهار
پنجشنبه 24 اسفندماه سال 1385 15:27
ماهی قرمز تنگ بلور در حباب شیشه ای خلاصه میشود می خورد ، هردم به دیوار این بی انتها ولی افسوس ... عمرش باز کم میشود منتظر ، گوشه این سفره هفت رنگ روزهایی آرمیده ، یا که شاید بی خود از خویش میشود ثانیه ها می گذرند و بهار می آید ماهی قرمز ما از این چرخش بی حاصل فقط خسته تر میشود در قرنهای دور در بستر نوازش یک ساحل غریب...
-
کی دوستتون نداره؟
شنبه 14 بهمنماه سال 1385 13:17
آی آدمای پر درد آی آدمای ساده بگید کی التماس یاد شماها داده؟ بهم بگید بدونم کی دوستتون نداشته؟ مگه چقدر مهمه که تنهاتون بذاره از اینهمه حقارت نمیکشید خجالت چرا ساده شکستن شده براتون عادت دل رو بهونه کردید عقلتونو فروختید شمع شدید چه ساده به این بهونه سوختید باورتون خرابه آی آدمای پر درد یه دل میون سینه چقده سادتون کرد...
-
گریه منو نمی بینی
دوشنبه 18 دیماه سال 1385 13:43
گریه مو تو نمی بینی ، حالمو تو نمی دونی تو نخواستی ، نتونستی ، که ستاره ام بمونی قصه زندگی مو من ، خط به خط واست نوشتم تا بخونی و بدونی ، چه سیاه سرنوشتم هر چی که به سرم اومد ، خیلی ساده به تو گفتم حتی گفتم: کمکم کن ، من دارم از پا میافتم خواهشم از تو همینه ، منو بشناس ، منو بشناس خواستنت همیشه عشقه ، هم قبیله ، ای هم...
-
دیگه سخته
سهشنبه 14 آذرماه سال 1385 19:55
واسه من باور حرفات برام عادت به دروغات دیگه سخته ، دیگه سخته تو نگات باهام غریبه ست موندن اینجا توی چشمات دیگه سخته ، دیگه سخته حالا با یک دل زخمی تو رو خواستن ، با تو موندن دیگه سخته ، دیگه سخته دیگه هیچ جوری نمیشه با تو سر کرد لحظه ها رو ثانیه ها پوچ و سردن نمیگیرن غم ما رو چی بگم از غم و غصه که نشسته جای عشقت دیگه...
-
با تو بودن
جمعه 12 آبانماه سال 1385 10:36
با تو بودن، همیشه پر معناست بی تو روحم گرفته و تنهاست با تو یک کاسه آب، یک دریاست بی تو دردم، به وسعت یک صحراست با تو بودن همیشه پر معناست با تو آسان هزار کار خطیر با تو ممکن، جهاد بی تقدیر بی تو، باغم، برهنه، همچون کویر با تو یک غنچه، دشتی از گلهاست با تو بودن همیشه پر معناست ای تو، تعریف ناپذیرترین بی تو، من، کوچک و...
-
آخرین رنج
پنجشنبه 6 مهرماه سال 1385 11:20
ای آخرین رنج، تنهای تنها میکشیدم انتظارت ناگاه دستی خشمگین مشتی بر درکوفت دیوارها در کام تاریکی فرو ریخت، لرزید جانم از نسیمی سرد و نمناک. آنگاه دستی در من آویخت دانستم این ناخوانده،مرگ است از سالهای پیش با من آشنا بود بسیار او را دیده بودم اما نمیدانم کجا بود. فریاد تلخم در گلو مرد، با خود مرا در کام ظلمتها فرو برد،...
-
وقت رفتن
شنبه 11 شهریورماه سال 1385 13:08
ساعتها می گذرد و من لحظه ها خاموش جام ها می شکند و من هنوزنشدم بیهوش اسارت در آزادی چیزی است مدهوش هم اکنون دربندشم و افسوس یک کوش سالهاست عصایم شکسته ولی راهی نیست همین یک قدم دو قدم برای من طولا نیست برای منی که سالها درعشق و جوانی فراموشم شده بود آثاری از بندگانی فراموشم شده بود که جامم تهیست ز وفا از عشق و شور و...
-
ایثار
شنبه 7 مردادماه سال 1385 17:31
زیر یک سنگ سیاه دونه ای زد جوونه سر در آورد از تو خاک آسمون رو ببینه سایه سیاه سنگ افتاده بود روی تنش سردی پیکر سنگ مونده بود رو بدنش خسته شد نشست رو خاک اون جوونه قشنگ نتونست بیاد بیرون از زیر سینه سنگ گفت که زیر سنگ سرد من غریب واسیرم زیر این حجم کبود جون میدم من میمیرم سنگه تا حرف وشنید قلب سنگیش شکست گفت که با این...
-
نغمه های ناامیدی
دوشنبه 12 تیرماه سال 1385 16:57
دل از سنگ باید که از درد عشق ننالد ، خدایا ، دلم سنگ نیست . مرا عشق او چنگ اندوه ساخت که جز غم در این چنگ آهنگ نیست به لب جز سرود امیدم نبود مرا بانگ این چنگ خاموش کرد چنان دل به آهنگ او خو گرفت که آهنگ خود را فراموش کرد ! نمی دانم این چنگی سرنوشت ، چه می خواهد از جان فرسوده ام ؟ کجا می کشانندم این نغمه ها ؟ که یک دم...
-
چراغ چشم تو...
دوشنبه 22 خردادماه سال 1385 15:52
تو کیستی،که من این گونه،بی تو بیتابم؟ شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم. تو چیستی،که من از موج هر تبسم تو به سان قایق سرگشته،روی گردابم. تو درکدام سحر،بر کدام اسب سپید؟ تو را کدام خدا؟ تو ازکدام جهان؟ تو در کدام کرانه،تو در کدام صدف؟ تودر کدام چمن،در کدام نسیم؟ تو از کدام سبو؟ من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه. چه کرد با دل...
-
در آینه اشک...
چهارشنبه 3 خردادماه سال 1385 20:38
بی تو،چند سال نفس آمد ورفت، این گرانجان پشیمان پریشان را، کودکی بودم وقتی که تو رفتی،اینک پیرمردیست ز اندوه تو سرشار،هنوز. شرمساری که به پنهانی،چند سال به درد، در دل خویش گریست، نشد از گریه سبکبار هنوز... آن سیه دست سیه داس سیه دل،که تو را، چون گلی،با ریشه، از زمین دل من کند و ربود، نیمی از روح مرا با خود برد، نشد این...
-
گریه کن
پنجشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1385 15:32
گریه کن جداییا مارو ، رها نمی کنن آدما انگار برای ما دعا نمی کنن گریه کن حالا حالاها، از هم باید جدا باشیم بنشینیم منتظر معجزه ی خدا باشیم گریه کن منم دارم مثل تو گریه میکنم به خدای آسمون، دارم گلایه میکنم گریه کن واسه ی اون شبایی که ما با هم بودیم تنهایی برای سنگینی غصه کم بودیم گریه کن سبک میشی، روزای خوب یادت میاد...
-
مرا به خاطر بسپار
دوشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1385 11:12
اگر که دل سوخته ای با تو غریبه نیستم که با تو بغض عشق را غزل غزل گریستم مرا به خاطر بسپار لحظه به لحظه خط به خط درستی مرا ببین در این زمانه غلط خوب مرا نگاه کن تو ای تمام دیدنم خوبم اگر یا که بدم دروغ نیستم منم مرا که پشت پا زدم به راه و رسم روزگار اگر عاشقی و یار مرا به خاطر بسپار در آستانه این سفر پشت نگاه بدرقه...
-
احساس
چهارشنبه 16 فروردینماه سال 1385 18:39
چرا با من فقط با من نمیشه چل چراغ چشم تو روشن چرا با تو فقط با تو نگاه من نمیشه لایق خواستن نگاه کن من چه بی اندازه از عشق تو پر هستم چگونه در سیاهی دو چشمای تو گم هستم چگونه میرسم با تو به دنیای شکوفایی چگونه میشکنم بی تو در اندوه شکیبایی چگونه میکشم با تو به دوشم بار تنهایی چگونه میبرم بی تو امروز رو به فردایی نذار...
-
غربت
جمعه 4 فروردینماه سال 1385 16:52
تو زیر بارون من پشت دیوار تو خسته از شب من مات مهتاب تو میشکستی تو فصل گریه من میتکیدم تو پیله ی خاک تو قصه گفتی از کوچ مهتاب من مینوشتم از راز مرداب تو میگذشتی از جرم خورشید من میرسیدم تنها و بی تاب مثل مترسک از پشت پرچین دیدم که پاییز قداره می بست تنها درخت معصوم خونه دیدم که میمرد اما نمیشکست تو مثل بارون همپای...
-
سایه های شب بی رفیقی
شنبه 13 اسفندماه سال 1384 12:56
با کوچ آواز رفتن نیست...فانوس رفاقت روشن نیست نترس از هجوم حظورم...چیزی جزتنهایی با من نیست وقتی تو نباشی من به من مشکوکم به هر گل به هر سایه روشن مشکوکم... مشکوکم به اشک کبوتر مشکوکم به خواب خاکستر مشکوکم... بی تو به کابوس و رویا مشکوکم...به شعله به پروانه حتی مشکوکم... باز امشب فانوس روشن نیست...با سوگ این شب یک...
-
قاب عکس
سهشنبه 2 اسفندماه سال 1384 17:06
روی دیوار اتاقم تو یه قاب عکس چوبی تو کنارمی هنوزم با یه دنیا عشق و خوبی تو کنارمی هنوزم میون این همه دیوار هنوزم چشمای نازت به چشام زل زده انگار گل سرخ یادگاریت میگه که آهای دیوونه اون دیگه برنمیگرده چرا یادت نمیمونه؟ من که باورم نمیشه آخه همبغض صمیمی همه سهم من از تو بشه این عکس قدیمی مگه میشه برنگردی من که باورم...
-
گلایه
چهارشنبه 26 بهمنماه سال 1384 16:20
من با تو بودم اما تو افسوس به بودن من نکردی عادت تو پر کشیدی من پر شکستم تو ساده بودی من ساده موندم تو با من از شب گلایه کردی من بی تو تا صبح از خونه خوندم چشمای سردت دنیای من بود اما تو هیچوقت باور نکردی شکستم و تو حتی یه لحظه با گریه های من سر نکردی من با تو بودم وقتی که آروم پشت نقاب آیینه سوختی کاش وقت رفتن بهم...
-
پرواز
شنبه 22 بهمنماه سال 1384 21:03
همه عمر برندارم سر از این خمار مستی که هنوز من نبودم که تودر دلم نشستی تو نه مثل آفتابی که حظور و غیبت افتد دگران روند و آیند تو همچنان که هستی تو اگه پرنده باشی چشای من آسمونه راز پر کشیدنت روکسی جز من نمیدونه واسه من سخته که بی تو بنویسم مشق پرواز با صدای ساز خسته تر کنم گلوی آواز منو تو گرچه اسیریم هیفه از غصه...
-
صدای فاصله ها
جمعه 7 بهمنماه سال 1384 18:59
کسی مرا به آفتاب ، معرفی نخواهد کرد .کسی مرا به میهمانی گنجشک ها نخواهد برد .پرواز را بخاطر بسپار ... پرنده مردنی ست ... و عشق ... صدای فاصله هاست. صدای فاصله هایی که غرق ابهامند . نه، صدای فاصله هایی که مثل نقره تمیزند ... در فراسوی مرزهای تنت تو را دوست می دارم... در فراسوی مرزهای تنم تو را دوست دارم . در آن دور دست...
-
نرگس
سهشنبه 4 بهمنماه سال 1384 12:36
نرگس هر روز در کنار آبگیر می آمد و به روی آن خم می شد، تا زیبایی خود را بنگرد. روزی چنان شیفته ی زیبایی خود شده بود که در آبگیر افتاد و غرق شد. پریان جنگل پس از مرگ نرگس سراغ آبگیر رفتند و دیدند که آب گوارایش تبدیل به اشک شور چشم شده است.از او پرسیدند: "چرا گریه می کنی؟" پاسخ داد برای نرگس. پریان گفتند همه ی ما سایه...
-
به یادش
یکشنبه 2 بهمنماه سال 1384 21:09
خسته ام،انگار صد سال پیاده راه آمده ام.انگار صد سلسله کوه را روی شانه های نحیفم حمل کرده ام.انگار هزار سال است که پلک هایم نبسته ام. خسته ام، آنقدر خسته که نام خود را هم فراموش کرده ام وهیچ یادم نیست که اولین بار کدام گل را بوییده ام.من شکل سنجاقکی را که در کوچه کودکی بو سیده ام از یاد برده ام. خسته ام،انگار این جاده...