عشق خدایی
عاقبت کشتی دل را به دریای جنون انداختیم.....
عاقبت عشق زمینی را به عشق آسمانی باختیم.....
تا رها گردیم از دلواپسی.....
در آن سوی زمان در عرش کبریایی.....
خانه ای از جنس ایمان ساختیم.....
با توام با خیالم با تو ای مهربانم.....
ای تو خورشید فروزان من شبم شب را بسوزان.....
کوچکم باقطره بودن راهی ام کن سوی دریا.....
عاقبت باید رها شد روزی از زندان دنیا.....
سیل در دنیای من آ بی زمان و بی مکان.....
وصل در عین جدایی زندگی با جان جان.....
عاشقان در شوق پروازن در این خاک دان.....
چون که باشد پای یک عشق خدایی در میان..........
چونکه باشد پای یک عشق خدایی در میان..........
چونکه باشد پای یک عشق خدایی در میان..........
چونکه باشد پای یک عشق خدایی در میان..........