باز هم حا دثه ای دیگر در این مملکت نفرین شده:
فاصله... گفتی که مرا دوست نداری........... گله ای نیست ............بین من و عشق تو ولی........ فاصله ای نیست ...........گفتم.... که کمی صبر کن و گوش به من کن.......... گفتی..... که نه باید بروم حوصله ای نیست........... پرواز عجب عادت خوبیست........... ولی حیف تو رفتی........ و......... دیگر اثر از چلچله ای نیست............. گفتی.... که کمی فکر خودم باشم............ و آن وقت جز عشق تو در خاطر من مشغله ای نیست........... رفتی تو خدا پشت و پناهت به سلامت........... بگذار بسوزد دل من مساله ای نیست
کاش یه خورده از بارونت رو اون ساختمونی که آتیش گرفته سوخته می بارید